سالیان بسیاری است که آدمی به دنبال انجام شدن آمال و آرزوهایش است که بخشی از آن را میتوان در همسانی و رفاه اجتماعی و فردی و دادگری و… دید، اما تاکنون آن گونه که میخواهد به آن دست نیافته بلکه حتی با تولید ابزارها وفراوردههای تکنولوژیک نامناسب با زیستگاهش، گذرگاهی واژگونه را پیموده است و گاهی اندیشه «طبیعت در خدمت انسان» (که برگرفته از انسان روزگار انقلاب صنعتی و نظام سرمایه داری است) را نمیتواند از خود جدا کند. این اندیشه انسان صنعتی تا همین چند سال پیش برای وی و بعدها برای انسان مدرن آهنگ چیره شدن بر طبیعت را داشته است و بهره برداری بیرویه از آن را نه تنها مد نظر دارد بلکه حتی غرور آفرین میداند. این شد که «توسعه» بنیان انقلاب صنعتی و دیدگاه سرمایه داری و بعد مدرنیسم را تحت شعاع قرار داده است اما در اندیشه پست مدرن که گفتمان بومیت و آمیزهٔ بینش و احساس و اسطوره در میان است، آدمی گرایش به بهره برداری اصولی و پایدار از منابع دارد و به دنبال دگرگون کردن اندیشه سرمایه داری «توسعه» به «توسعه پایدار» است.
در خواستگاه انسان امروز نفی اندیشه افرادی چون مارکس و انگلس به چشم میخورد که داونده گفتمان «جنگ انسان با انسان جای خود را به جنگ انسان با طبیعت خواهد داد»، بودند. امروزه نه تنها چنین جابجایی رخ نداده است بلکه انسان به این نتیجه رسیده است که پایان بخشیدن به جنگ انسان با انسان تنها و تنها در گرو پایان دادن به جنگ انسان با طبیعت است. چرا که انسان امروز نگاهی به پشت سر خود انداخته و چیزی جز خودخواهی خود که انگیزه آسیبهای جبران ناپذیری به انسان و زیستگاهش است نمیبیند و به آینده مینگرد که با این رویه در فردا چیزی برای زندگی مطلوب نخواهد ماند و این خودخواهی او همه انسانها را رها از دودمان و تبار، ملیت و دین و نژاد به خطر انداخته است و نگاهی به حال میکند و میداند که باید به دنبال برنامهای سامانمند و موشکافانه با نگاهی ژرف باشد… جای بسی افتخار است که فراتر از ۲۰سال پیش در آیین ریشهای برای تمام این چالشها پاسخی داده شده است و مو به مو راه پیشرفت انسان را در چارچوب یک قانون اساسی روشن سازی کرده است که بخش کوچکی از آن را میتوان «توسعه پایدار» نام گذاری کرد. این فرسار چنان هوشمندانه گردآوری شده است که به زودی شاهد آن خواهیم بود که بعد از استقرار آن در آریابوم، بقیه جوامع نیز به خصوص جوامع غربی خواهان برپایی آن در کشور خود باشند.
توسعه پایدار به مفهوم گسترشی است که چهار جنبه پایداری در منابع طبیعی، پایداری سیاسی، پایداری اجتماعی و پایداری اقتصادی را به شمار آورده و در واقع افزون بر به دیده داشتن عوامل زیست محیطی، رویههای فرهنگی، بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی را مد نظرقرار دهد. کاربرد موفق آن نیازمند سیاست و برنامه ریزی ژرف است و توانایی سیاسی آن بستگی به پشتیبانی همه سویه در درجه اول، کشورداران و بعد مردم دارد.
«توسعه پایدار» یک دگرگونی مهم در فهم رابطه انسان با طبیعت و انسانها با یکدیگر است. با توجه به مهاد و کهاد توسعه پایدار میتوان گفت که بشر توانایی دستیابی به آن را دارد اگر بتواند به این نکته پایبند باشد که نیازهای حال را بدون به خطر افتادن توانایی نسلهای آینده برای تامین نیازهایشان فراهم میآورد. توسعه پایدار حداقل باید این ۵ خواسته بنیادین را پاسخگو باشد:
۱. تامین نیازهای اولیه زیستی انسان (مسکن، آموزش، پزشکی)
۲. به هم پیوستگی نگهداری از محیط زیست و توسعه اقتصادی
۳. دست یابی به یکسانگری همبودی و برابری درون نسلی و بین نسلی و کوشش در برقراری دادگری اقتصادی و ریشکن کردن فقر (چرا که «فقر» و «تخریب» چه در بحث انسان و چه در بحث محیط زیست رابطه مستقیم دارد)
۴. بومی گرایی و گوناگونی فرهنگی
۵. حفظ یگانگی اکولوژیک و گزند نرساندن به آن و استفاده از انرژیهای تجدید پذیر در چارچوب محدودیتهای بن مایههای طبیعی
اما باید پذیرفت که دولتمردان و به ویژه آنها که به شیوه پنهان زیر نظر دستگاههای سرمایه داری هستند هنوز نتوانستهاندحتی در خوش بینانهترین حالت این بندها را به صورت نوشتاری در قانون اساسی خود جای دهند چه برسد در کنش! این درحالی است که در آیین ریشهای که بیشتر از بیست سال پیش به عنوان پیش نویس قانون اساسی نوین ایران از سوی انجمن پادشاهی ایران و با دستان پرتوان انسانی فراتر از زمانه خود چون فرود فولادوند نوشته شده است، تمام پایههای توسعه پایدار در تمام بندهای این قانون اساسی که ریشه در گذشتگان ما دارد به به فراوانی دیده میشود. با غرور میتوان گفت رویاهایی که بشر امروز برای آن کوشش میکند و آرزوی رسیدن به آن را دارد در گذشته پیش از اسلام در ایران ما بخشی از قوانین بوده است و حال با قلم فرود فولادوند به روز شده است.
چیزی که در بیشتر کشورها همچنان در دست انجام است، «توسعه» است. یعنی نگاه سرمایه داری و گاهی در برخی کشورها ی توسعه یافته نیز میبینم که در پوسته توسعه پایدار، دولتمردان فقط بازوی توسعه را گرفتهاندو پایداری را به سمینارها و گفتگوهای سرگرم کننده برای گذران زمان در راستای ایدههای توسعه طلبانه و سرمایه داری شان، منتقل کرده اند. در این چرخه چهل ساله شوربختانه در کشور ما نیز نه تنها توسعه پایداری جای نداشته، وانگه چیزی در هم، جای دارد. که میتوان آن را توسعه پوچ نامید که بسیار به انسان و انسانیت و محیطش لطمه وارد کرده است. در ایران، هسته گرایی بیش از اندازه کنشگریها و ابزارگان و افزایش جمعیت در شهرهای بزرگ، بکارگیری نادرست از بن مایههای انرژی و ناتوانی در برنامه ریزیهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی به درستی پیش آمدی است که به ناپایدار شدن هرچه بیشتر شهرها کشیده میشود.
یکی از دستاوردهای انسان امروز این است که ویران کردن محیط زیست را همچون پیمان جهان گستر فقر، کشف کرده است. چالش ریشهای بشر امروز طراحی و برنامه ریزی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برای توسعه پایدار است که خوشبختانه در آیین ریشهای بحث توسعه پایدار کاملا چشمگیر دیده میشود. باید درباره الگوهای بومی رونق و شکوفایی همان طور که در آیین ریشهای آمده است پژوهش شود و این به جامعه پروانه میدهد در فاصله امنی از پرتگاه توسعه حرکت کند.
توسعه پایدار یا پایا موجب پایداری بن مایههای تجدید ناپذیر میشود و راهکارهایی را برای الگوی فانی ساختاری، اجتماعی، اقتصادی توسعه ارائه میدهد و برای استفاده بیشتر از انرژیهای تجدید پذیر فرامیخواند. در واقع هدف زدایش کاستیهای بنیادی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیستی در زندگی انسان امروز و آینده است.
با نگاهی فراگیر به وضعیت کنونی ایران امروز در مییابیم که سازندگی و گفتمان توسعه پایدار در این همه هجویات نیازمند برنامه ریزی قوی و بنیادی از سوی دولتمردان است. چیزی که تنها و تنها باید از دل قانون اساسی بیاید نه از زبان چند تن دکتر و مهندس…
افزون بر شیوه سامان دادن امور کشور داری، رهبری سیاسی کشور، بایستگیهای وزارت خانه ها، فرسارهای کشوری و تاکید بر اینکه همیشه رای و دیدگاه مردم سخن اول است، شاهد بنیادهای توسعه پایدار فراتر از همبودهای غربی در تمام بندهای آیین ریشهای هستیم. طبق اصل اول از اصول توسعه پایدار مراجعه میکنیم به آیین ریشهای و به درستی در بند ۱ میبینیم که اصل اول توسعه پایدار که شرط فراهم کردن مسکن و پزشکی و آموزش است نه تنها به شیوه ژرف به آن پرداخته شده و مورد برنامه ریزی نهاده شده است بلکه فراتر از آن در آزادیهای اجتماعی و کمک به افراد ناتوان جامعه و پشتیبانی کودک از آغاز تولد و کارآفرینی برای افراد جامعه نیز وجود دارد. و گواه میشود که این شیوه کشور داری از دوران بهرام گور و شاهنشاه قباد و شاهنشاه انوشیروان و دیگر شاهنشاهان آزاده ایران زمین گرفته شده است. به راستی برای زندگی شایسته تنها باید به ریشه خود برگردیم و جالب است که بعد از هزارهها جوامع غربی به چنین برنامه ریزی رسیدهاندو در بکاربستن درست آن ناتوان هستند! و آنان که فرهنگ پربار ایرانی را نمیشناسند همیشه خود را پیرو دیگر همبودها میدانند چرا که مغزشان تهی از ایرانیت است و مردم را به دنبال جمهوریت و حق رای میدوانند… و نمیخواهند که مردم فراتر از این یاوه گوییها را بدانند که فراتر از اینها سزاوار تک تک ایرانیان است.
اقتصاد سوسیال و آزاد و برابریهای اجتماعی برنامهٔ دیگری است که در بند ۳ آیین ریشهای به شدت بر آن تاکید شده است تا جایی که صندوق دولت را در پشتیبانی از کاستیهای مردم تحت شرایط مشخص عنوان میکند. در بند ۴ آیین ریشهای گوشهای دیگر از برابریهای اجتماعی را میخوانیم که درآن از برابری چگونگی آموزش رایگان در تمام پایهها در نظر گرفته شده است. در بند ۵ آیین ریشهایبه برابری کامل زن و مرد در تمام پایههای اجتماع و شایسته سالاری اشاره شده است. در بند ۷ گزینش افراد بر مبنای بیشترین رای مردم است و احزاب آزاد هستند تا فعالیت کنند. و در بند ۸ که از تواناترین بندهای آیین ریشهای است و فراتر از آساهای کشورهای اروپایی است طرح میشود که مردم با تمام این دهشها نیاز به نیرویی فراتر از دولتمردان دارند تا اگر جایی دولت مایهٔ پدید آمدن کاستی شد و یا وارونه فرسارها رفتار کرد بتوانند دولتمردان را مورد بازخواست قرار دهند. به موجب این بند در آیین ریشهای (همچون گذشتگانمان چون کوروش و داریوش و فریدون و دیگر شاهنشاهان بزرگمرد ایران باستان) نقش پادشاه به عنوان وکیل مدافع حقوق مردم در مقابل دولت و بنیادی جدا از دولت و برگرفته شده از توان مردم تعریف شده است. ما همچنان در کشورهای پیشرفته غربی (جمهوری یا سلطنت) شاهدیم که مردم برای گرفتن داد خود از دولتمردان (از روی نبود وجود این بند مردمی و پر ارج) باید به خیابانها بریزند و تظاهرات کنند و در کارزار با نیروهای یگانهای پلیس بپردازند و در بیشتر زمانها چندین کشته و زخمی بدهند تا شاید بتوانند داد خود را بگیرند. اما طبق آیین ریشهای که نهایت متمدن بودن ایرانیان را بیان میکند تمام داد و کم و کاستیهای کشور به خواست مردم به دست پادشاه از دولتمردان ستانده میشود. در واقع شاه (برخلاف سلطنت که در آن سلطان قدرت تام سیاسی و مالی کشور است و فساد آور است و برخلاف حکومت پادشاهی پارلمانی که شاه در آن هیچ توانی ندارد و نمیتواند در صورت لزوم به داد مردم برسد) نقش سپری بزرگ را دارد که راه را بر دردهای اجتماعی مردمش خواهد بست و برای نگهبانی از حقوق مردمش باید نقش پدافندی جانباز را بر عهده گیرد. این بزرگترین حقی است که دستگاه سرمایه داری میخواهد تا مردم از آن برخوردار نباشد و آن را نشناسند (و تا صحبت پادشاه میشود با آگاهی کامل آن را به سلطنت و حکومت سلطان پیوند میدهند و مردم را آن دور میکنند، در صورتیکه مردم باید آگاه باشند پادشاه چه در معنی دانشواژه آن و چه در معنی اجرایی نه تنها کاملا ناهمسان با سلطان است بلکه وارونه آن نیز است.) و ندانند مردمیترین بنیاد کشور، پادشاه است، تا هرچه میخواهند و میتوانند در چپاول و غارت دستشان باز باشد و برای کاستیهای جامعه دلیل بیاورند. او همچون پدری بزرگ است که موظف است برابری و دهش یکسان به مردم شهر و روستا و ایل نشین و بیابانگرد و همه ردههای گوناگون ایران زمین را زیر نظر بگیرد تا کم و کاستی پیش نیاید. اگر به واسطه آفند تازیان ۱۴۰۰ سال است که از وجود پادشاه راستین برخوردار نبوده ایم، دلیل نمیشود که دیگر نمیتوان از این بخشش برخوردار بود و یا این یک رویاست. در بند ۹ آیین ریشهای گونهای دیگر از عدالت اجتماعی که برای یک جامعه میتوان در نظر گرفت، را میتوان دید و در آن گفتمان عدالت در دادگستری هاست که وزیر دادگستری را نه تنها یک تن نمیداند بلکه باید انجمن پنج نفری باشد و پادشاه تمام داوریهای نادرست را مورد بررسی قرار میدهد تا در کشور پادشاهی آزاد ایران هیچ انسان دارنده حقوقی هرگز در برابر داوری نادرست قرار نگیرد و اندک نگرانی برای دست یافتن به حقوق خود در دل نداشته باشد. در آیین ریشهای برای اجرای این قانون به زمان انوشیروان دادگر ارجاع داده میشود که دادگری و پاکیزگی کارداران را یکی از ریشههای پر اهمیت پیشرفت و دست یافتن به خواستههای مردم میداند. از این روی و برخاسته از همین فرهنگ و نگرش گویا بوده است که ایرانیان در هزارههای پیشین توانستهاند به مرزی از فرهنگ دادگری دست یابند که با زبان گویا و توانمندانه میتوان گفت امروزه نیز در کشورهای بسیار پیشرفته جهان نتوانستهاندبه آن مرز سازنده و آراینده ایرانیان هجده سده پیش از این دست یابند. در بند ۱۰ از آیین ریشهای میتوان نظاره گر اوج تمدن ایرانیان باستان بود که زندان کردن آدمیان را کاری ناپسند میداند و راه کار رهایی آدمیت از بزهکاری را نه در زندان، که در آموزش نیک و دهندگی برابر و همسان از سوی فرمانروایان به مردم میداند و راه رهایی از بزه و بدکنشی را در برپایی یک شیوه سوسیال آزاد و برابر اقتصادی میداند و باز میبینیم که در کشورهای بسیار پیشرفته جهان نیز هنوز نتوانستهاندبه این سطح از دادگری و تمدن برسند. در آیین ریشهای بزه را زائیده بیدانشی، نیازهای اجتماعی، بیداگری و داوری و اداره بد کشور میدانند. در این دادرسی دادگرانه نه تنها اعدامی وجود ندارد بلکه زندانی به شکل رایج امروزی نیست وجود ندارد.
انجمن پادشاهی ایران چنین نگاه ژرفی نیز به خاک آریا بوم و محیط زیستش و شرایط آب و هوایی آن نیز دارد. و به طور گسترده و کارآمد بررسی پروژههای پیشرفته و بزرگی را چه در زمینه انرژی و زیرساختهای اقتصادی و صنعتی و سایر بخشها در کمک به آبادانی، مدیریت کلان، حفظ محیط زیست، بهبود محیط زیست و اقلیم، بهبود شرایط مردم برای سطح رفاه شایسته و تداوم آن در غالب طرحهای توسعه پایدار با کمک اندیشمندان و نخبگان رشتههای مختلف، اقدامات خود را عملا آغاز کرده است و جالبتر آنکه برخی از این پروژههای علمی به نحوی در راستای اهداف مبارزاتی انجمن قبل از سرنگونی رژیم اسلامی گنجانده شده است.
اینها همه گوشهٔ کوچکی از طرح و برنامههای انجمن پادشاهی است که بیشتر این گفتارها در پیش نویس آیین ریشه به نگارش درآمده است. افتخار ما این است که وامدار فرهنگ و تمدن بزرگ نیاکانمان هستیم که حتی کشورهای پیشرفته هنوز نتوانستهاندبا نوینترین طرحهای خود (مانند طرحها و اصول توسعه پایدار) به آن مرز سازنده و آراینده ایرانیان پیش از آفند تازیان دست یابند.
باشد که ما ایرانیان تمام کوشش خود را برای اجرای دقیق و استواری آیین ریشهای بکار ببریم.
پاینده ایران
برقرار آیین ریشه ای
کوبنده تندر
میخواستم کمی در مورد فردای براندازی بدونم این که فرض کنیم فردا برانداری اتفاق افتاده پروسه بر سر کار امدن پادشاه انتخابی است یا انتصابی و کاندیداها از بین چه کسانی انتخاب میشوند یا از اعضای انجمن هستند یا مردم عادی هم میتوانند کاندید باشند؟ و در مورد سیر پیشرفت در زمینه اقتصادی, اجتماعی, سیاسی,بین الملل و … چه قدر طول میکشه تا این سیر پیشرفت مشاهده بشه و به چه صورت اتفاق میفته تا ما جایگاه خودمان را به عنوان کشور پیشرفته پیدا کنیم؟