؛؛؛ حملههای سرنگی؛؛؛
وانسانهایی خموش/بااسکلتهای چوبین/
وکسانیکه به پیشواز مرگ میروند/ درکنارم ایستادهای و گوش میدهی/
به زمزمههای قلبی که هرگز نمی تپد/
کمی آنسوی تر/ بنگر؛؛؛ / آن ارواح بی روح سبز را/ پیکرهای بیجان اما عزیز؛؛؛!!! /
چگونه نقش برزمین نعش بر روی نعش آرمیده در آغوش هماند !!!؟؟؟ /
چرا؟ /
چرا ای جوانان ایران زمین؟ /ای آریاتباران صاحب شرف؛ / ذلت و خواری چرا؟
حکومت همچنان تشنه خون است و … /
نوکرانش همچو روبه درکمین/ وتوای کفتار جماران/ که از اندک نوری در انزجاری !!!؟؟؟ /ننگت باد ننگ/
آن حملههای سرنگی بر بازوی یاران! / مگر نه همان کینه دستان مشت کرده است؟؟؟ /
که سلطه ضحاکی تورا/ به زباله دان تاریخ مینشانند؟؟؟ /
۱۲/۲۵/۱۳۸۱زندان مرکزی ارومیه.