؛؛؛ مرگ شقایق؛؛؛
شقایقها در انتظار/و تبسمی سوزناک/برلبان زمان جاریست/ این بار طلوعی نامهربان/از
لطافت غروبی سخن میگفت/سکوتی بیانتها/وپیکرهای خفته
بیخبراززمان/بی یاد عطر
شقایقها/کسی چه میداندآنشب؟
سایه مرگ در نوسان/وآن ریسمانها چه رازهای دردل دارند/رازهای
ناگفتنی/باداجل وزیدن گرفت/شمارش معکوس/و پایانی لبریز ازآغاز/آخرین وصیت
شقایقها/مواظب گلهاباشید در غیاب ما/ میخواهم؛؛؛ / آخرین لبخندمردانگی
رابیاموزم/از شقایقهای همیشه سبز/همیشه جاوید/ازکسانیکه مرگ را آغازی دوباره/ زندگی را هدیه ای/
و مردن درقفس را/ افتخاری جاودانه میدانند؛؛؛؛؛ /
۷/۱۶/۱۳۸۱ شب اعدام؛
اسعد امیری زرزا؛ زندای سیاسی؛